برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 18
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 10
برای هزارمین بار پیام نانوشته را پاک می کند ،قانون عجیبی وجود دارد ،قانونی که حکم می کند میان ماندن و رفتن ،فکر می کند بر سر یک دوراهی مانده تا شب تصمیمش را باید بگیرد ،فرصت زیادی نمانده برایش.
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 16
دل بريدن از تمامت، سخت بود
یک نفر دائم به من می گفت تو!
آسمانم بر هجومش تشنه بود
چشم می بندم ،دگر بازش نکن
اشتباهات من و تو ساده نیست
عاشقی یک قصه و افسانه است
در وصالش لذت جانانه نیست
ساده می گویم تو هم باور نکن
قصه کوتاه و زبانم قاصر است
از نوشتن تا وجودم فرق هاست
در حقیقت آسمان اینگونه نیست
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 21
باید بچینمشان تا نمرده اند
بر روی دست دلم یک ترانه مرد
تردید می کنم که نویسنده اش منم
نمرود ذهن مدعی تاج و تختش است
خون تمام دفتر من را مکیده است
اعدام می کند نفس های ذهن خسته را
نمرود ذهن در طلب خون تازه است
نمرود قصه با گزش یک پشه نمرد
این من به پای غرورش سقوط کرد
آيينه ای شکست ،نگاهی دو تکه شد
یک آسمان به قعر جهنم سقوط کرد
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 15
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 16
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 14
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 26
برچسب : نویسنده : khanoomea بازدید : 17